سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما تکیه گاه میان راهیم . آن که از پس آمد به ما رسد ، و آن که پیش تاخته به ما بازگردد . [نهج البلاغه]
قبلی ها - حسین جان (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • نقشه 25 گنج بزرگ دنیا از زبان امام صادق علیه السلام    نقشه 25 گنج بزرگ دنیا از زبان امام صادق علیه السلام
       

    امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

    1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ: بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.

    2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة: و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏ گیری (مثبت و سازنده) یافتم.

    3- و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یافتم.

    4- و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورود به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.

    5- و طلبتُ حب الموت، فوجوته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.


    برگ عیشی به گور خویش فرست        کس نیارد ز پس، تو پیش فرست
     

    6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.

    7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.

    8- و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر و البکأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.

    9- و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.

    10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل: و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.

    11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.

    12- و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی: و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.

    13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.

    14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.

    15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم.

    16- و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.

    17- و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکار یافتم .

    18- و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد: و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.

    19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.

    20- و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.

    21- و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.

    22- و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.

    قناعت توانگر کند مرد را          خبر کن حریص جهانگرد را

    23- و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.

    24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.

    25- و طلبت رضی الله، فوجدته فی برالوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.



    منبع : مستدرک الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.  به نقل از : www.shiayan.ir

     



    مشتاق المهدی ::: چهارشنبه 88/7/22::: ساعت 12:32 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    حرمت خیلی قشنگه گنبدت طلایی رنگه. واسه کربلا رفتن این دل دیوونه تنگه. دلمو کرده هوایی یاد گنبد طلایی

    مشتاق المهدی ::: شنبه 88/5/3::: ساعت 11:48 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    بیاناتی از استاد بزگوار:  آیت الله امجد حفظه الله و همچنین توصیه های اخلاقی و عرفانی ایشان
    1- هزار تا مهندس که بنایی می سازند ، یک عمله می تواند با یک بلدوزر آن را خراب کند . الان {در کارهای فرهنگی}یک مهندس هم نداریم ولی هزاران عمله بلدوزر سوار داریم!!

    2- از یک نفر پرسیدند فلان دختر چگونه دختری است (آیا برای ازدواج مناسب هست یا نه و ..) . او با این که می دانست آن دختر دختر خوبی است گفت : نمی دانم . او مدتها در برزخ گرفتار همین حرفش بود .

    3- نگو ناز نفست بگو طیب الله یعنی همون دمت گرم .

    4- شخصیت ما این است که نوکر سادات باشیم.

    5- به ضرس قاطع می گویم هزاران سال عبادت و اخلاق و نماز شب و ... به یک پف شیطان بند است . باید رفت تو دامن امام حسین علیه السلام .

    6- امام رضا علیه السلام نوکر می خواهد . اگر نوکر او شدی ولو به زیارت او نرفتی مساله ای نیست .

    7- (قابل توجه آدمای وسواسی) در غسل مثل عرق کردن هم کافی است آب برسد . لازم نیست خیلی تر شود و آب جاری شود . با یک کهنه و ابر هم می شود .

    8- یک عمر هوا پرست نباشیم به اسم خدا پرستی . فکر کنیم . پناه بر خدا .

    9- یکی از عرفا می گفت من هنوز نتوانسته ام دعای کمیل را یکبارتا آخرش بخوانم . هر کلمه اش آدم را می گیرد.

    10- دل تو ترمینال همه چیز شده است . دل تو که از یک کندوی عسل کمتر نیست ! آنجا نمی گذارند زنبوری که گل مسموم چشیده وارد شود .

    11- پرخوری بد است ، پر خوابی هم بد است .

    12 – بزرگترین ریاضت (در راه خدا و عرفان) انجام واجبات و ترک محرمات است .

    13- هر چه کمال می خواهید در حدیث معراج هست .

    14- اولیاء خدا همیشه خود را بدترین می دانند .

    15- علامه طباطبایی له شده بود . ذره ای هوی ( و هوس) در او نبود . اگر بچه ای دو ساعت با ایشان صحبت می کرد گوش می دادند و به تک تک هم جواب می دادند .

    16- خیلی به عبادات نپردازید ، بلکه بیشتر فکر کنید .

    17 – دنبال آدم های بی سواد نباید رفت .

    18- غلط است که به پسر های خوب نگویی من دختر خوب دارم .

    19- اگر پول دادن برایت آسان باشد ولی گرفتنت مشکل باشد شرک است .

    20- آدم یا باید عالم ربانی باشد یا دستش تو دست عالم ربانی باشد .

    21- حتی نباید عینکمان را روی کتاب های دین بگذاریم . نهایت احترام .

    22- آدمی که طمع داشته باشد هیچی نمی فهمد . حتی تا شب عاشورا فکر می کردند سلطنتی در کار است .

    23- قانونمندی خیلی خوب است . زیرا از خودخواهی های انسان می کاهد .

    24- این دلیل بر کمال نیست که هر چه از خدا بخواهی به تو بدهد . خیلی ها را خدا به خود وامی گذارد و همه چیز هم به آنها می دهد تا دیگر دم خانه او نیایند .

    25- دانشمند نمی شود عاشق خدا نشود .

    26- حب دنیا با حب خدا نمی سازد .

    27- ما زنده ای مردنی هستیم .

    28- در تشییع های جنازه احوال پرسی و ... نکنید تا به یاد مرگ باشید .

    29- امام حسین علیه السلام اهل فحش نبودند که به حر بفرمایند ثکلتک امک (مادرت به عزایت بنشیند). بلکه حضرت می خواستند با این حرف او را بپیچانند ! حضرت آقای بهجت حفظه الله می گفت ما فحش هایی بلدیم که اگر بگوییم امت اصلاح می شود ولی اجازه نداریم .

    30- هر که می خواهد شاکر بشود برود تیمارستان یا بیمارستان .

    31- قرآن عشق نامه است .

    32- عادت بر اساس عبادت باید باشد نه عبادت بر اساس عادت .

    33- خداوند فقط از ما اطاعت فرمان خواسته نه حال خواسته نه قال خواسته نه ..

    34- پوز بند نفس فقط عشق است.

    35- اگر قضای نماز شب را بخوانی خدا تو را نماز شب خوان می کند .

    36- پیرزنی با سیصد تا تک تومانی برای عمره ثبت نام می خواست بکند ! دو تا جوانمرد بانی شدند و او ثبت نام کرد . در بقیع هم دفن شد . ما خدا را نمی شناسیم . ما اسباب را نمی شناسیم.

    37- اگر نفس نقطه ضعف نداشته باشد ، شیطان نمی تواند کاری بکند .

    38- بعضی ها یک سری گناهانی می کنند و به این وسیله شیاطین به آنها یک خبرهای غیبی می دهند و آن شخص از عمل های پنهانی خبر می دهد . گول نخورید.

    39- این چند روز عمر را صرف خدا کنیم .

    40- نسخه عمومی جامعه ما برای رفع مشکلات و رشد پیدا کردن : نماز را اول وقت خواندن و اهمیت دادن به آن .

    41- مرحوم حضرت آیت الله حجت رحمت الله علیه 40 سال سیگار می کشیدند . اصلا سیگار با سیگار روشن می کردند . دکتر ها به ایشان گفتند برای شما ضرر دارد ، ایشان سیگار را به کلی رها کردند .

    42- مرحوم آقای قاضی ، علامه طباطبایی علیه الرحمه را با نوشتن کتاب سنن النبی ساخت .

    43- المیزان دریاست . با استاد بروی جواهر در می آوری .

    44- لقمان حکیم علیه السلام گفته جراتت بر معصیت به اندازه طاقتت بر عذاب باشد.عملت برای آخرت به اندازه قامتت در آخرت باشد .

    45- اگر تا نفخ صور زنده بودیم بیش از این که الان می کنیم نمی کردیم !!؟

    46- حضرت آقای بهجت در جوانی هم دارای کرامت ها بودند .

    47- دنیا مثل سایه است . بروی دنبالش به او نمی رسی . دنبالش نروی خودش می آید دنبالت .

    48- فقط بگردیم ببینیم رضای خدا در چیست همان را بگیریم .

    49- ظرفیت داشته باش همه چیز به تو می دهند .

    50- یکی می خواست خود کشی کند آمده بود پیش من . به او گفتم این کار از نظر من جایز است . او تعجب کرد . گفتم زود باش دماغت را بگیر و نفس نکش . می خواستم به او بفهمانم که چقدر نعمت به ما داده است خداوند متعال و ما قدر ناشناسیم . خنده اش گرفت .

    51- صداقت با خلق و خالق می خواهند و بس

    52- آقای بهجت می فرمودند حرم مشرف می شوید حواستان جمع باشد . گوشه وکنارها افرادی هستند که از افکار و نیات شما آگاهند .

    53- حرف زدن و نامه نوشتن به آقا امام زمان علیه السلام برای خودمان خوب است و بعد ریز ریز کنید و در آب روان بریزید .

    54- امام صادق علیه السلام فرموده اند که شیعیان جملگی شان به شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها به بهشت می روند .

    55- هر کاری که از خدا و پیامبر اکرم و حضرت زهرا و ائمه هدی علیهم صلوات الله تعالی بر می آید از حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها نیز بر می آید . اگر از ایشان توانستی چیزی بگیری و کاری کردی کردی . و الا مشهد و مدینه و هر جای دیگر بروی خبری نخواهد بود .

    56- تا انسان لال از بیهوه گویی و زیاده گویی نشود به جایی نمی رسد .

    57- ان شاء الله تعالی از آرزوهای جهان روزه بگیرید.

    58- آدم عاقل دیر حرف می زند ، کم حرف می زند .

    59- شیطان به قدری بلد است ما را گمراه کند که حساب ندارد . خدا لعنتش کند.

    60- دعای ابو حمزه ثمالی و مناجات شعبانیه و کمیل و ... وقت خاصی ندارد .

    61- مسلمان بر مسلمان 30 حق دارد . آسانترین آن حقوق : هر چه برای خود می خواهی برای او هم بخواهی و هرچه نمی خواهی برای او هم نخواهی . مرحوم لواسانی رحمه الله علیه هر چه برای خود می خرید برای امام قدس سره هم می خرید .

    62- در حجره ایام طلبگی سر سفره رفقا بر سر پلو ها بر یکدیگر سبقت می گرفتند و ... من با قیافه ای جدی آنها را بازداشتم و گفتم در شان طلبه ها و بزرگانی مانند شما نیست . آنها آرام شدند و کنا ر کشیدند . در بین ظرف پلو را قاپیدم و از حجره زدم بیرون !

    ادامه دارد ...

    مشتاق المهدی ::: چهارشنبه 87/11/2::: ساعت 8:45 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    به نام خدا

    مطلبی در یکی از سایتها (به نام دوستی با خدا) دیدم برایم جالب بود برای اینکه شما هم یاد بگیرید اینجا می آورم:

     

    باسلام خدمت همه دوستان خوبم .امروز بایک داستان دیگر درخدمتتان هستم .


    یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود.توی یک ده خیلی کوچک؛ حسنی وخانواده اش زندگی می کردند.جسنی ودوستانش عاشق فوتبال بودند.وهر روز فونبال بازی می کردند.درس نمی خواندند.وظهرها که مردم خواب بودند در کوچه سروصدا می دادند ومردم را اذیت می کردند.یک روز که حسنی امتحان داشت ، نمره اش بد شد.برای همین پدرش اورا دعوا کرد وگفت دیگر تو را به گردش نمی برم.برای همین حسنی قول داد دیگر درسهایش را بخواند .بله حسنی از آن به بعد پسرخوبی شد ونمره هایش هم خوب شد.


    بچه ها ، ما نباید در بازی کردن زیاده روی کنیم .بازی خوب است ولی به اندازه اش.مهمتر درس خواندن است.



    مشتاق المهدی ::: شنبه 87/9/23::: ساعت 7:25 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    در اوایل سال 1358 بود که یک کتاب چند صفحه ای باعنوان علائم الظهور ازکلام شاه نعمت الله ولی به دستم رسید وبا توجه به پیش بینی اتصال انقلاب اسلامی ایران به قیام حضرت مهدی مرا برآن داشت تا به نسخه های قدیمی دیوان مراجعه تا صحت اشعار را بررسی نمایم و جالب بود که درهردوره نام پادشاهان مربوط به آن دوره از دیوان حذف گردیده بود به عنوان مثال در نسخه چاپ سنگی که در زمان ناصرالدین شاه قاجار چاپ شده بود نام وی و پادشاهان نزدیک به وی حذف شده بود اما دوران پهلوی و از بین رفتن پادشاهی در ایران توسط فردی که شاه نعمت الله وی را نایب مهدی مینامد وجود داشت متاسفانه در یکی از تالارهای گفتمان این سایت و چند سایت دیگر قسمتهایی ازاشعار دیوان ازجمله آن قسمت که مربوط به فردی است که پادشاهی را درایران از بین می برد حذف گردیده و برخی از ابیات جابجا شده لذا درذیل متن کامل اشعار از زمان محمد شاه قاجار به بعد آورده می شود دوستانی که میخواهند در باره آین اشعار تحقیق نمایند بهتر است از کتب خطی باقیمانده از دوره صفویه شروع نمایند :

    قدرت کردگار می بینم ***** حالت روزگار می بینم
    از نجوم این سخن نمی گویم ***** بلکه از کردگار می بینم
    ازسلاطین گردش دوران ***** یک به یک را سوار می بینم
    هر یکی را به مثل ذره نور ***** پرتوی آشکار می بینم
    .........
    ..........
    .........
    بعداز آن دیگری فنا گرردد ***** شاه دیگر بکار می بینم
    که محمد بنام او باشد ***** تیغ او آب دار می بینم
    چهارده سال پادشاهی او***** دولتش کامکار می بینم
    سال کز مرغ می شود پیدا ***** فوت او آشکار می بینم
    بعداز آن دیگری فنا گرردد ***** شاه دیگر بکار می بینم
    ناصرالدین به نصرت دوران ***** چارده هشت سال می بینم
    روز جمعه زشهر ذیقعده ***** تن او در مزارمی بینم
    شاه دیگر بکار می آید ***** شاهیش ناگوارمی بینم
    چهارشنبه زشهر ذیقعده ***** مرگ او آشکار می بینم
    بعدازآن دیگری فنا گرردد ***** پسرش یادگار می بینم
    غین وده دال چون گذشت ازسال***** بوالعجب روزگارمی بینم ////////(1350 هجری قمری)
    گرد آیینه است سیر جهان ***** گرد ورنگ وغبار می بینم
    شه چو بیرون رود زجایگاهش ***** شاه دیگر بکار می بینم /////////(خروج احمدشاه وآغازسلطنت رضاخان)
    احتساب وحساب درعهدش ***** سست وبی اختیار می بینم
    ظلم پنهان خیانت وتزویر ***** براعاظم شعار می بینم
    دولتش بی حساب میدانم ***** مکنتش بی حساب می بینم
    درحقیقت شهی بود ظالم ***** عاری از گیرودار می بینم
    علمای زمان او دائم ***** همه را تارومار می بینم
    دایم اسبش بزیر زین طلا ***** کمتران را سوار می بینمم
    جنگ سختی شود تمام جهان ***** کوه وصحرا تبار می بینم /////// (جنگ جهانی دوم)
    کاروبار زمانه وارانه ***** قحط و هم ننگ وعارمی بینم //// (قحطی وحضورنیروهای اشغالگردرایران)
    عدل وانصاف در زمانه وی ***** همچو هیمه بنار می بینم
    کهنه رندی به کار اهریمنی ***** اندرین روزگار می بینم ///////// (اشاره به استعمار انگلستان)
    معتصف برصفات سلطان است ***** لیک من گرگ وار می بینم
    جون دو ده سال پادشاهی کرد ***** شهیش را تبار می بینم ///////// ( تبعید رضا شاه ازایران)
    پسرش چون به تخت بنشیند ***** بوالعجب روزگار می بینم /////// ( آغاز سلطنت محمد رضا)
    غارت وقتل مردم ایران ***** دست خارج بکار می بینم
    نوجوانی مثال سروبلند ***** رستمش بنده وارمی بینم
    درامورشهی است بی تدبیر***** لیکنش بخت یار می بینم
    بس فرو مایگان بی حاصل ***** حامل کاروبار می بینم
    شور وغوغای دین شود پیدا ***** سر بسر کارزار می بینم ////////// (انقلاب اسلامی)
    دولت مردو زن رود به فنا ***** حال مردم فکار می بینم
    بعداز آن شاهی از میان برود ***** دولتی پایدار می بینم
    نایب مهدی آشکار شود ***** نوع عالی تبار می بینم ///////// ( امام خمینی وتشکیل جمهوری اسلامی)
    پادشاهی تمام دارنده ***** سروری با وقار می بینم
    بندگان جناب حضرت او ***** سر بسر تاجدار می بینم ///////// (اشاره به رئیس جمهور در ایران)
    تا چهل سال ای برادر جان ***** دور آن شهریار می بینم
    دور ایشان تمام خواهد شد ***** لشگری راسوار می بینم
    قائم شرع آل پیغمبر ***** بجهان آشکار می بینم
    (م ح م د) می خوانند ***** نام آن نامدار می بینم
    در کمربند آن سپهر وقار ***** تیغ چون ذوالفقار می بینم
    سمت مشرق زمین طلوع کند ***** گور دجال زار می بینم
    رنگ یک چشم او بچشم کبود ***** خری بر خر سوار می بینم
    هر قدم ازخرش بود میلی ***** دورگردون غبارمی بینم //////////// (منظورامواج رادیویی وماهواره ها است)
    آل سفیان همه طلوع کنند ***** همه کس را فکار می بینم
    هم مسیح از سما فرود آید ***** پس کوفه غبار میبینم
    آل سفیان تمام کشته شوند ***** با هزاران سوار می بینم
    از دم تیغ عیسی مریم ***** قتل دجال زار میبینم
    مسکنش شهرکوفه خواهد بود ***** دولتش پایدار می بینم
    زینت شرع دین از اسلام ***** محکم واستوار می بینم
    کار داران نقد اسکندر ***** همه در راه کار می بینم
    نه درودی بخود همی گویم ***** بلکه از سر یار می بینم
    نعمت الله نشسته در کنجی ***** همه را در کنار می بینم


    من کلام ایضاً

    قدرت کردگار میبینم ***** حالت روزگار می بینم
    از نجوم این سخن نمی گویم ***** بلکه از کردگار می بینم
    غ ش دال چون گذشت ازسال ***** بوالعجب روزگار می بینم /////////// (1304 هجری قمری)
    ازشهنشاه ناصرالدین شاه ***** شیونی بیمدار می بینم
    در شب شنبه ماه ذیقعده ***** تن او بر کنار می بینم
    بعد از آن شه مظفرالدین را***** تو بدان برقرار می بینم
    از الف تا بدال می گویم ***** شاهیش را مدار می بینم
    چون گذشت از سریر دولت او ***** تو ببین من دو بار می بینم
    درخراسان ومصروشام وعراق ***** فتنه و کارزار می بینم
    جنگ و آشوب و فتنه بسیار ***** در یمین و یسار می بینم
    غارت وقتل لشگر بسیار ***** درمیان وکنار می بینم
    بعدازاین شه چورفت از پایان ***** سیدی تاجدار می بینم
    نایب مهدی آشکار شود ***** بلکه من آشکار می بینم
    متصف بر صفات سلطانست ***** لیک درویش وار می بینم
    بلکه ویرانه ای پرازگنج است ***** کش سعادت شعار می بینم
    دوش شیخ عابد ثانی ***** هم جنید اعتبار می بینم
    همچو مولی جلال الدین مولا ***** شمس تبریزوار می بینم
    گوهر شبچراغ بهرکمال ***** آن در شاهوار می بینم
    با کرامات جامع آداب ***** آصف روزگار می بینم
    بندگان جناب حضرت او ***** سربه سر تاجدار می بینم
    از قماش متاع چین و فرنگ ***** عالمی چون نگار می بینم
    بر فلک رفته معنی قرآن ***** صورتش زرنگار می بینم
    دور آن چون شود تمام بکام ***** پسرش یادگار می بینم
    بعد ازآن خود امام خواهد بود***** صاحب ذالفقار می بینم
    پادشاه تمام دانایی ***** سروری با وقار می بینم
    صورت وسیرتش چو پیغمبر ***** علم وحلمش تمام می بینم
    ترک اغیار مست می نگرم ***** ختم روز خمار می بینم
    زینت شرع ورونق اسلام ***** محکم واستوار می بینم
    گنج کسری و نقد اسکندر ***** همه بر روی کار می بینم
    نعمت الله نشسته در کنجی ***** همه را در کنار می بینم


    من کلام ایضاً رباعیه

    در الف وثلاثین دو قران می بینم ***** وزمهدی و دجال نشان می بینم
    یا ملک شود خراب یا گردد دین ***** سربست نهان ومن عیان می بینم

    نقل از: http://www.centralclubs.com/viewtopic.php?p=137173



    مشتاق المهدی ::: شنبه 87/9/2::: ساعت 9:38 عصر
    نظرات دیگران: نظر

                      امام رضای غریب از زبان خود آن حضرت            

    این پست اختصاص دارد به  قسمتی از قصیدة دعبل را که در مرو برای حضرت امام رضا(علیه السلام) خوانده است. قصیده بسیار مفصل است و صاحب کشف الغمه همة آن را ضبط نموده است چند بیتی از آن را اینجا می آوریم. دعبل خدمت حضرت رسید و اشعارش را خواند تا بدین جا رسید:
    افاطم لوخلت الحسین مجدلا                             وقدمات عطشانا بشط فرات
    ای فاطمه کاش با حسینت در کربلا بودی، که در کنار نهر فرات تشنه جان داد.
    تا اینکه رسید به قبر موسی بن جعفر در بغداد و چنین گفت:
    وقبر ببغداد لنفس زکیة                                تضمنها الرحمن فی الغرفات
    ای فاطمه گریه کن، برای قبری که در بغداد است. قبر نفس پاکی که انوار رحمانی آن را فرا گرفته است.
    حضرت رضا فرمود: «دعبل منهم شعری می گویم، همین جا آن را درج کن.»
    وقبر بطوس یا لها من مصیبة                         الحت علی الاحشاء بالزفرات
    الی الحشر حتی یبعث الله قائما                      یفرج عنا الغم والکربات
    فاطمه گریه کن، برای قبری که به طوس است دل او را غصّه ها پاره پاره کرده است. این غصّه ها ادامه دارد تا روز قیامت؛ نه بلکه، تا قیام آل محمد که همة غمها و غصّه های اهل بیت را می زداید. دعبل می گوید: یابن رسول الله ما در طوس از شما اهل بیت قبری سراغ نداریم.
    حضرت فرمود: آن قبر من است، زمانی نخواهد گذشت که من در طوس مدفون می شوم. هر که مرا زیارت کند در بهشت با من است و از این جهان آمرزیده خواهد رفت. دعبل ادامه می دهد:
    خروج امام لامحالة واقع                             یقوم علی اسم الله والبرکات
    یمیز فینا کل حق وباطل                           ویجزی علی النعماء والنقمات
    قیام پیشوا ـ امام ـ قطعاً واقع می شود با نام خدا و با فیض و برکات خدا می آید. حق و باطل با وجود او در میان مردم ظاهر می شود و خوبان و بدان به جزای کردارشان خواهند رسید.
    چون به اینجا رسید، حضرت رضا بلند شد و برای احترام دست روی سر نهاد و سر فرود آورد، گریه کرد و فرمود: دعبل این امام را می شناسی؟ دعبل گفت: می دانم که امامی از شما قیام می کند و به دست او پرچم اسلام روی زمین افراشته می شود و عدات اسلامی سرتاسر جهان را می گیرد. فرمود: دعبل، امام بعد از من، محمد پسر من است و بعد از او پسرش علی است و بعد از او پسرش حسن است و بعد از حسن پسر او حجت، قائم آل محمدمنتظر مطاع است. منتظر است در غیبت، مطاع است وقت ظهور. او است که جهان را از عدات انباشته می کند پس از آنکه از ظلم انبوه بود. سپس حضرت صد دینار و یک لباس به دعبل عنایت کردند.



    مشتاق المهدی ::: سه شنبه 86/11/30::: ساعت 1:24 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    خوان تنعم الهی

    این جملات چقدر .... عالیست؟

    «من به همه دنیا و اهل آسمان و زمین بدهکارم .
    چرا که
    همه ی آنها دست به دست هم دادند تا من به وجود آمدم
    و ارزاق مادی و معنوی را برای من تهیه کردند ،
    پس به آنها مدیون هستم.» (1)

    من هم می گویم : 
                               ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند     ** ** *** ** ** *** * ** **** *****
          فکرش را بکنید ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند..... این همه ابزار و امکانات و شب و روز و زمستان و تابستان و گیاه و جاندار و بی جان درکارند تا امورات تو بگذرد و در خدمت تو هستند تا روزگار بگذرانی.

         اگر سوار اتوبوس یا تاکسی می شوی بجای غر زدن فکر کن یک راننده این ماشین را آماده کرده و باد لاستیک ها را تنظیم کرده و شب و روز این وسیله نقلیه را رسیدگی می کند و تعمیر و نگهداری می کند برای اینکه تو و دیگران را سوار کند پس آیا همه و همه در حال خدمت به تو نیستند؟  فکرش را بکن واقعاً هستند و چنین است.

         شاید بگویی خوب هزینه اش را می گیرند و پولش را می دهیم ولی در قبال این همه و این همه خدمتی که دریافت می کنیم آیا می توانیم هزینه بدهیم و قیمتش را بپردازیم؟ حقیقتاً  نمی توانیم و نخواهیم توانست.

         این هوایی که تنفس می کنیم و در فضای باز و حتی در اتاق دربسته هم به ما می رسد و به ما خدمت می کند و ما را بهره می رساند آیا ریالی بابتش می پردازیم! پس اگر چشم خود را خوب باز کنیم همه بر خوان تنعم الهی جمع شده ایم و عمری است بر سر خوان او مهمان اوییم و نمی دانیم. غافل از صاحب این خوان نعمتیم و او هم به رویمان نمی آورد. یا کریم

          اگر کمی فکر کنیم به نعمتهایی که خدا به ما داده و در عطایای الهی به خودمان بیندیشیم مست خداوند بخشنده و مهربان می شویم و بجای گله گذاری و ناشکری به شکر نعمت و از آن بالاتر تشکر از نعمت دهنده اصلی و آن خداوندی می شویم که غرق در نعمات اوییم.

         روی این موضوع خیلی فکر کنید. برای یک تکه نان چه دستها که در کار نبوده و چه خدمات که عرضه نشده و چه افراد و دستگاهها و تکنولوژی ها  که دخیل نبوده اند تا لقمه ای شود برای بنده ای از بندگان خداوند تعالی.

    « و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها »    خود کریمش می فرماید اگر بخواهید نعماتش را بشمرید در عدد و شماره نمی آید....

    «من به همه دنیا و اهل آسمان و زمین بدهکارم .
    چرا که
     همه ی آنها دست به دست هم دادند تا من به وجود آمدم
    و ارزاق مادی و معنوی را برای من تهیه کردند ،
    پس به آنها مدیون هستم و من از اداء حق آنها عاجزم و غیر از خدا هم هیچکس نمی تواند اداء حق کند
    من از اداء حق آنها عاجزم و غیر از خدا هم هیچ کس نمی تواند اداء حق کند.
    اتفاقا شما و دیگران هم همین طور هستید .
    همه ما نسبت به ادای دین و حق مفلس هستیم
    " المفلس فی امان الله " : شخص مفلس در امان خدا است.
    اگر به این حقیقت اعتراف کردیم خدا خودش حق آنها را ادا می کند.» (2)
    پس ما لازم نیست که ادای حق کنیم، ما فقط به این حقایق اعتراف کنیم  و شکر گذار باشیم.   انشاءالله
    -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  - 

    پ ن 1: عارف بزرگ حاج محمد اسماعیل دولابی - مصباح الهدی صفحه 270
    پ ن 2: همان



    مشتاق المهدی ::: چهارشنبه 86/11/17::: ساعت 10:4 عصر
    نظرات دیگران: نظر


     چرا قلب شکسته اینقدر قیمت داره؟....



    مشتاق المهدی ::: شنبه 86/11/13::: ساعت 11:56 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    دیدید در بمباران وقتی می گفتند : ((توجه ! توجه ! توجه !)) تمام این تهران سکوت می شد.این قدر سکوت بود که کیف می کردم.توجه خیلی خوب است. توجه به وجه اللّه (( إِینَ وَجهُ اللّهِ یَتَوَجَّهُ إِلَیهِ الأَولیاء )) اول نماز هم می خوانیم: (( إِنّی وَجَّهتُ وَجهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَمواتِ و الأَرضَ )) یعنی به سوی خدا می خواهم توجه کنم . چقدر حواس آدم جمع می شود .

    هر وقت با خدا خلوت می کنید این همان توجه است . چنان حق را می بینی که حس می کنی قوای ظاهری شما آرام شده است . درون آدم چقدر قشنگ است . چون باطن ، قیامت و حساب و برزخ و بهشت است . همه اینها در باطن است . ظاهر آدم همان است که در دنیاست ؛ ترس ، وحشت ، اضطراب ، نان و آب .

    اگر دستی به سر یتیمی بکشی ، آنها هم بر سر من وشما دست می کشند . ما هم یتیم هستیم . وقتی آدم پدرش را نبیند یتیم است . خوشا به حال یتیمهای آخرالزمان . تا امامشان را ندیده اند یتیمند . وقتی به سلامتی آثار وعزّتش را دیدند پدر دار می شوند . پدر دار خیلی سر بلند است .

                                                       کتاب طوبای محبت - عارف بزرگ مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی

     این هم شعر موسی و شبان تقدیم به شما دوستان عزیز. راستی مناجات با خدا چه لذتی دارد؟ قبل از آوردن شعر یک مناجات می آورم: (یا علی)

    خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا

     

    دید موسی یک شبانی را به راه          کاو همی گفت ای کریم و ای اله

    تو کجائی تا شوم من چاکرت؟           چارقت دوزم کنم شانه سرت

    ای خدای من فدایت جان من             جمله فرزندان و خان و مان من

    تو کجائی تا که خدمتها کنم؟           جامه ات را دوزم و بخیه زنم

    جامه ات شویم شپشهایت کشم      شیر پیشت آورم ای محتشم

     ور تو را بیمارئی آید به پیش             من تو را غمخوار باشم همچو خویش

    دستکت بوسم بمالم پایکت              وقت خواب آید، بروبم جایکت  ادامه مطلب...

    مشتاق المهدی ::: یکشنبه 86/11/7::: ساعت 10:52 عصر
    نظرات دیگران: نظر

                                                       قبری مانند مادر... (گفتگو با همسر شهید عبدالحسین برونسی)

     

     

    عملیات تمام شد. امروز و فردا کردم که تلفن بزند ولی بالاخره خبرش آمد. به آرزویش رسید آرزویی که بابتش زجرها کشید. مفقودالجسد شد. همان چیزی که همیشه از خدا می‌خواست. حتی وصیت کرده بود روی قبرش سنگ نگذارند مانند قبر فاطمه زهرا (س) بی‌نام و نشان. معصومه سبک خیز در ادامه از فعالیت‌های همسرش در زمان جنگ تعریف می‌کند، می‌توان در عمق چشمانش افتخار را دید؛ رو به من می‌گوید: در 25 اسفند سال 63 در عملیات بدر شهید شد و مفقودالجسد...

     همسر شهید برونسی می‌گوید:

    «از خواب پریدم، کسی داشت گریه می‌کرد چند لحظه‌ای درنگ کردم کم‌کم متوجه شدم صدا از راهرو می‌آید جایی که عبدالحسین خواب بود. رفتم داخل راهرو حدس زدم عبدالحسین بیدار است و دعا می خواند اما وقتی دیدم خواب است، دقت که کردم متوجه شدم با مادرش حرف می زند به حضرت فاطمه زهرا (س) می‌گفت "مادر"، حرف که نمی‌زد ناله می‌کرد؛ اسم دوستان شهیدش را می‌برد مانند مادری که جوانش مرده باشد به سینه می‌زد. ناله‌اش هر لحظه بیشتر می‌شد. ترسیدم همسایه‌ها را بیدار کند؛ هیجان زده گفتم عبدالحسین... عبدالحسین ... عبدالحسین... یک دفعه از خواب پرید صورتش خیس اشک بود. گفتم از بس که رفتی جبهه دیگه در خواب هم فکر منطقه‌ای؟

    گویی تازه به خودش آمد ناراحت گفت چرا بیدارم کردی؟با تعجب گفتم شما اینقدر بلند صحبت می‌کردی که صدایت همه جا می رفت. پتو را انداخت روی سرش و گوشه‌ای کز کرد. گویی گنج بزرگی را از دست داده بود. ناراحت تر از قبل نالید" آخر چرا بیدارم کردی؟"؛ آن شب خواستم از قضیه خوابش سر در بیاورم ولی تا آخر مرخصی‌اش چیزی گفت و راهی جبهه شد....»

                                        



    مشتاق المهدی ::: یکشنبه 86/10/16::: ساعت 11:47 عصر
    نظرات دیگران: نظر

       1   2   3   4      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 15
    بازدید دیروز: 23
    کل بازدید :396664

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    قبلی  ها - حسین جان  (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
    مشتاق المهدی
    این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    قبلی  ها - حسین جان  (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<