سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه شیفته بازی و دل باخته سرگرمی و طرب است، خردورزی نکرده است . [امام علی علیه السلام]
زمستان 1386 - حسین جان (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • حاج اسماعیل دولابی:

    هر وقت غصه دار شدید برای خودتان و برای همه ی مومنین و مومنات از زنده ها و

     مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند امد استغفار کنید. غصه دار که می شوید گویا بدنتان چین

     می خورد و استغفار که می کنید این چینها باز می شود.

    =====

    -هر روز هفتاد بار استغفار را ترک مکن. عموما عصر و دم غروب شیعیان را غم می گیرد

     و با استغفار برطرف می شود. با این استغفار دل پاک می شود و شیطان به دل راه ندارد.

    غفاریت خدا یعنی اینکه هیچ گناهی برای خلقش قائل نیست و به گناه خلقش توجهی ندارد.

     کسی که بعضی را ببخشد و بعضی را نبخشد غفار نیست. پس تنها باور خودت شرط است.

    البته وقتی که این را باور کردی به خود می گویی: در دیزی باز است ولی حیای گربه کجا

    رفته است؟ آن وقت ادب می کنی و از گناه پرهیز می کنی.

    =========

    - این که فرموده اند روزی هفتاد بار استغفار کن، تکرار برای باور است. یعنی آنقدر تکرار

    کن تا باور کنی که خدا تو را بخشیده است.

    - استغفار عامه مردم برای گناه دوست است. گناه دوست گناه خود آدم است.

    مومنین وقتی توبه می کنند از گناه دوستشان توبه می کنند . گناه دوست که آمرزیده شد دل

    خود آدم پاک می شود.

    =============

    برای گناهان دوستانتان روزی هفتاد بار استغفار کنید و الاٌ راهتان مسدود خواهد بود. وقتی

     استغفار کنی دورت خلوت می شود،آن گاه علی (ع) در کنارت می نشیند.

     استغفار یکی از دو امان الهی است.

    ==========

    دو رکعت نماز بخوان و به خداوند عرض کن خدایا هر کس به من بدی کرده را بخشیدم،

    تو هم مرا ببخش.

    آن وقت ببین خدا با تو چه کار می کند.

    =======

    خوشحال کردن شخص محزون، چه با بذل مال، چه با حرف و سخن و چه با نشستن

    پهلوی او، کفاره گناهان است

     

    منبع: مصباح الهدی



    مشتاق المهدی ::: شنبه 86/11/27::: ساعت 4:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    ملائکه الهی و عزادران امام حسین علیه السلام
    یکی از آقایان محترم و مورد وثوق از قول آیت الله بهاءالدینی(ره) می گفت:
    « سالی در ایام محرم تبریز بودم. دسته عزاداری می آمد و عزاداران به شدت خود را می زدند و بی حال می شدند. آقا فرمود:
    « ما می دیدیم هر یک از عزاداران که بی حال می شد دو ملک زیر بازوی او را می گرفت و او را کمک می کرد»

     مقام امام حسین علیه السلام
         از سخنان آیت الله بهاءالدینی:
    « این است که مقام زائر قبر حسین علیه السلام از مقام زائر خانه خدا بالاتر است. شاید میلیاردها نفر برای زیارت خانه خدا بروند و در آنها یک حسین بن علی نباشد.
    زائر حسین علیه السلام باید چنین مقامی داشته باشد که مقامش حتی از زائر حج بیشتر است. این گزافه نیست، روی حسابهای دقیق است. باید اجابت دعا زیر قبّه او و امامت در ذریه اش باشد. اینها تبلیغات نیست. بروید ببینید کسانی را که از تربت حسین علیه السلام شفا دیده اند.
    گرچه اطبا می گویند: خاک برای انسان مضر است، ولی خاک قبر حضرت ابا عبدالله علیه السلام که مجاور مدفن حضرت است روی هر جراحتی که ریخته اند، التیام پیدا کرده است. شاید این خصوصیت مربوط به حضرت ابا عبدالله علیه السلام است. مال پیامبر خدا هم نیست، وصفی که حضرت داشته است مختص خود او بوده است.
    و این در عوض از قتلی است که خدا برای او قرار داد. ائمه مبین کتاب خدایند و مجری آنند و کتاب به تنهایی ضامن جلوگیری از حوادث نیست. و امام حسین علیه السلام برای اجرای قوانین اسلام سرمایه گذاری کرد. لذا به مختصاتی نائل آمد. »
    منبع:
    کتاب نردبان آسمان



    مشتاق المهدی ::: جمعه 86/11/26::: ساعت 8:10 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    حدیث اولی الباب از امام جعفر صادق (علیه السلام)

    هر آینه صاحبان خردهای ناب(اولی الباب) کسانی هستند که :

    به تفکر پرداختند تا آنکه محبت خدا را از آن به ارث بردند،

    هر آینه هنگامی که قلب محبت الهی را به ارث برد و بدان روشنایی یابد لطف به سرعت به آن روی می آورد؛

    پس هنگامی که در مقام لطف منزل گرفت از اهل فایده ها می گردد؛

    پس هنگامی که از اهل فواید شد به حکمت سخن می گوید، در نتیجه صاحب تیز فهمی و فطانت می گردد؛

    پس هنگامی که در مقام فطانت منزل گرفت در قدرت عمل می نماید؛

    پس هنگامی که در قدرت عمل نمود مراتب و طبقات هفت گانه را می شناسد؛

    پس هنگامی که در این مقام منزل گرفت فکرش(ذکرش) به لطف و حکمت و بیان دگرگون می شود؛

    پس هنگامی که در این مقام منزل گرفت شهوت و محبت اش را در آفریدگارش قرار می دهد؛

    پس هنگامی که این کار را کرد در مقام بزرگ منزل می گیرد، در نتیجه پروردگارش را در قلب بالعیان مشاهده می کند؛

    و حکمت را به طریقی جز آنچه حکما به ارث برده اند به ارث می برد؛

    و علم را به طریقی جز آنچه عالمان به ارث برده اند به ارث می برد؛

    و صدق را به طریقی جز آنچه صدیقان به ارث برده اند به ارث می برد؛

    هر آینه حکما حکمت را از راه سکوت اختیار کردن به ارث برده اند؛

    و هر آینه عالمان علم را از راه طلب و تحصیل به ارث برده اند؛

    و هر آینه صدیقان صدق را از راه خشوع و عبادت طولانی به ارث برده اند؛

    پس هر کس این روشها را درپیش گیرد یا به سفلی و پستی می گراید و یا به بلندی و رفعت دست می یابد؛ و اکثرا به پستی می گرایند و به بلندی دست نمی یابند؛

    زیرا حق خداوند را مراعات نمی کنندو به آنچه بدان امر کرده است عمل نمی نمایند؛

    و این صفت کسی است که خداوند را بدان گونه که سزاوار است نمی شناسدو آن چنان که شایسته است دوست نمی دارد؛

    بنابراین نمازها و روزه ها و روایتها و علمهای آنانتو را نفریبد که ((همانا آنان خرانی گریزنده اند.  پ.ن.1))

    ===========================================================

    پ.ن.1: اشاره به آیه «حمر مستنفرة»  ( ترس و فرار الاغ وحشى از شیرها:  کأنهم حمر مستنفرة * فرّت من قسورة. سوره مدثر‌(74)‌50‌و‌51 )

    منبع : کتاب مصباح الهدی - بیانات حاج محمد اسماعیل دولابی



    مشتاق المهدی ::: چهارشنبه 86/11/17::: ساعت 11:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    سخنانی از دلسوخته اهلبیت (علیهم السلام) مرحوم کربلایی احمد تهرانی (معروف به کل احمد):

    برکات مجالس امام حسین - علیه السلام  

    ایشان همیشه به دوستان و نزدیکان سفارش می کردند که:
    « سعی کنید تا پایتان را از کشتی حضرت سید الشهدا علیه السلام بیرون نگذارید؛ و دائما" به امری از امور دستگاه امام حسین علیه السلام مشغول باشید. آشپزی، چای دادن، سینه زدن، کفش جفت کردن و ... تا بواسطه آن، از همه شیعیان دستگیری شود. و الا حساب و کتاب آنطرف، دقیق تر از این حرفهاست.
    تمام این عزاداریها و مجالس و روضه ها، برای این است که فاسق و فاجر و مؤمن، همگی بر سر سفره احسان سیدالشهدا علیه السلام نورانی شده؛ و مورد مرحمت حضرت باریتعالی قرار گیرند.
    احیای مجالس اهل بیت علیهم السلام و یاد آنها، علاوه بر اینکه مؤمنین را شیرین می کند، عبادت نیز به شمار آمده و عاقبت به محفل انس و الفت بین مؤمنین نیز تبدیل می شود.
    خود من، هر چه را که در این عالم دیده ام، یک گره کوری دارد که باز شدنی نیست، غیر از روضه امام حسین علیه السلام.»


               
    همچنین می فرمودند:
    « از عالم غیب به کل موجودات، خیری جاری می باشد که وصف ناشدنی است؛ و هر کس که مجالس اهل بیت علیهم السلام را احیا کند، در این خیر شریک خواهد شد.»

    و باز سفارش کردند که:
    « زمانی که احیای مجالس اهل بیت علیهم السلام را می کنید، حتما" باید با سور همراه باشد، تا مجالس شگون بیشتری پیدا کند.»

    سلوک عشاق

    ایشان می فرمودند:
    « روزی به همراه جمعی از رفقا، در خدمت آمیرزا تقی نشسته بودیم. یکی از دوستان به میرزا گفت:
    به نظر شما، سر موفقیت شیخ رجبعلی در سلوک چه بوده است؟
    میرزا هم در عالم معنا تصرفی کرد و گذشته شیخ رجبعلی را به آن شخص نشان داد.
    لذا او مشاهده کرد که جناب شیخ در جوانی، پا برهنه و بر روی برف ها، به طرف مجلس عزاداری حضرت سید الشهدا علیه السلام حرکت می کند.»
     
     



    مشتاق المهدی ::: دوشنبه 86/11/15::: ساعت 1:7 صبح
    نظرات دیگران: نظر

           شهدا آدم را دیوانه میکنند. اکثریت بنی بشر دنبال حفظ جسم خاکی خود هستند و حاضرند دیگران را لگد مال کنند تا خود بمانند ولی شهدا رفتند تا بقیه در امان و آرمش باشند. آنان دیوانگان وصال بودند آنان پرنده بودند که پرواز کردند. آنان از خاک بودند که به افلاک پر کشیدند ولی بنده و دربند خاک و گل نبودند. گاهی فکرشان لرزه بر انداممان می اندازد. اعمال و رفتارشان از سنخی دگر است این جهانی نیست آن جهانی است گاهی عقل ناقص در بررسی و تحلیلشان می ماند. راستی شهدا که بودند؟....  آنان دنباله رو سرور و سالار شهیدان بودند.
    شاید اسم حاج آقا ضابط (حجت الاسلام عبدالله ضابط) رو شنیده باشید. آن روحانی عزیزی که از شهدا می گفت و همه را تحت تأثیر کلامی قرار می داد که از دل برخواسته بود، او راوی شهدا بود و بالاخره به جمعشان پیوست. برای اولین بار نام ایشان و سخنان ایشان و برخی خاطراتشان را از زبان یکی از دوستان که در سخنرانی ایشان حضور داشت شنیدم و بسیار مشتاق دیدارشان گشتم ولی بعد از مدتی خبردار شدم که در سانحه رانندگی دار فانی را وداع گفته اند و به دیدار شهدا شتافته اند. مطالب زیر را از سایت راویان برایتان نقل می کنم، حتماً تا آخر بخوانید:
    باید عبدالله بود تا پرواز کرد. عبدالله، بنده برگزیده خدا و ضابط سیره شهیدان بود. ضابط براى اکثر دانشجویان نامى آشنا بود.
    در سال‏هاى اخیر به تحقیق و تفحص سیره شهدا پرداخت؛ انتخابى دقیق و کارى ضرورى و انجام نشده؛ کارى زیبا در دوران غربت فضایل و خوبى‏ها. همه جسم شهیدان راتفحص مى‏کنند و استخوان و پلاکى مى‏یابند که این نیز ارزش‏مند است؛ اما او به دنبال سیره و منش شهیدان رفت؛ همان اکسیرى که به آن استخوان و پلاک ارزش داد.
    دانشجویان، طلاب و همه کسانى که شب‏هاى شلمچه، دهلاویه، فکه و طلائیه را باخاطرات و روایت‏هاى او و بااشک و راز به صبح رسانند، در هجر او محزون و مغموم شدند. هجرت ابدى او نیز در مسیر هدف و آرمان مقدسش رقم خورد و وى پس از شرکت در کنگره شهداى دانشجوى بابل عروج کرد و پیروان ارزش‏هاى الهى را در غم خود داغدار کرد.
    اینک یکى از نوشته‏هاى او را پیرامون یاد و خاطرات شهیدان دفاع مقدس از نظر مى‏گذرانیم:
                                                       شرمنده‏ایم!
                             تا زمان این آفتاب مى‏گسترد         باز هم این باغ گل مى‏پرورد 
     براى دل سوختگان انقلاب، بسیار امید بخش و مسرت آفرین است که بدانند در عرصه شبیخون فرهنگى و تقابل فرهنگى گسترده و همه جانبه با دشمن، فرهنگ ایثار و شهادت، در رویشى مجدد، دوباره جان مى‏گیرد. استقبال اعجاب برانگیز گروه‏هاى مختلف و به ویژه تعداد قابل توجهى از نسل جوان به بحث مقدس شهید و شهادت، گواه این امر است. روند روبه رشد بازدیدهاى پر شور از جبهه‏هاى نور، مراسم پرشکوه تشییع شهداى گمنام و استقبال گسترده مردم شهرهاى مسیر راه از پیکرهاى پاک شهدا، همه نشانه توجه روزافزون بخش مهمى از جامعه به فرهنگ ایثار و ارزش‏گرایى است. 
     نسل جوان ما با شناختن الگوهایى چون مطهرى، بهشتى، رجایى، باهنر، چمران، حاج همت، باکرى، محمود کاوه، مهدى زین الدین، ابوترابى و خرازى با روحیه انقلابى و حیات‏بخش «بسیجى» آشنا مى‏گردند و با یاد خمینى عزیز«روح الله» روح جدیدى را در خود مى‏یابند و همچون حضرت یعقوب، پس از سال‏ها فراق با بوى پیراهن یوسف، جان تازه‏اى مى‏گیرند. جامعه و نسل جوان و آشنا به زمان ما، با وجود همه هجمه‏ها و مشکلات فرهنگى و اجتماعى، در انتظار شنیدن خبرى از یوسف زمان مى‏باشند و با پیروى از قرآن مى‏دانند که نومیدى از رحمت حق، از جنود شیطان است. 
     مرورى بر نوشته‏هاى عاشقانه سرزمین نور و گوش سپردن به درد دل‏هاى صادقانه عارفان این خاک مقدس، ما را به عظمت تحولى فرهنگى که در حال شکل‏گیرى و احیاى مجدد است، بیشتر آگاه مى‏کند. 
    پس از بازدید از جبهه‏هاى جنگ ایران و عراق، فرزند شهیدى نوشته بود:
    من در شلمچه، خداى خود را وجدان کردم و بااو سخن گفتم.
    من با خون پاک پدر در کنار مقتل شهداى فتح المبین پیمان بستم که راه او را ادامه دهم. 
    عزیزى نوشته بود:  
     یک دم گمان مَبر ز خیال تو غافلم‏                بنشستم ار خموش، خدا داند و دلم 
     از 2700 نامه‏اى که زائران دل سوخته، نوشته بودند و درون ضریح شیشه‏اى شهداى شلمچه انداخته بودند، به نمونه‏اى اشاره مى‏شود: دختر یک مفقود الاثر روى دستمال کاغذى نوشته بود:
    بابا! این همه راه آمدم تو را پیدا کنم؛ ولى نه تنها تو را پیدا نکردم، بلکه خودم را هم گم کردم .
    یکى قطره باران ز ابرى چکید
    خجل شد چو پهناى دریا بدید
    که جایى که دریاست، من کیستم‏
    گر او هست، حقا که من نیستم 
       دیگرى خطاب به سر قطع شده عبدالرسول حسنى سروده بود: 
    اى که رسیده‏اى به او
    با من خسته دل بگو
    نقش خیال روى او
    یاد وصال کوى او
    چیست مگر سبوى تو
    مستى و رنگ و بوى تو
    واى که نقش روى تو
    از نظرم نمى‏رود
    اى تو همه نگار من
    بود تو اعتبار من
    پاک کن این غبار من
    تیرگى تبار من
    اشک من و جلاى تو
    دست من و دعاى تو
    درد من و دواى تو، آه من و صفاى تو  
       در طلاییه، جوانى در حالى که به شدت منقلب بود و با حیرت و بهت در آن فضاى مقدس قدم بر مى‏داشت، در مقابل تصویر پاها و سر قطع شده شهید حسنى متوقف شده بود و در پى اصرار مسئول آن قسمت، قلم به دست گرفت و چنین نوشت:
    اى شهید! از این که زنده‏ام، شرمنده‏ام.
    راستى شهدا چه کردند؟ چگونه زیستند و چگونه عاشقانه جان دادند؟
    نسل جوان ما در مواجهه با این همه فداکارى و جانبازى، به سرعت به زندگى الهى و پرواز عرفانى دل مى‏بندد و حماسه شهدا و ماندگارىِ یادشان و تأثیرگذارىِ اخلاصشان را تأیید نداى فطرت خویش مى‏یابد؛ 
    مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک                     چند روزى قفسى ساخته‏اند از بدنم‏ 
    یکى از بزرگترین موانع رشد و تعالى اخلاقى انسان‏ها، عقده فرافکنى است. آن زمانى که انسان به جاى آن که دیگران را در شکست‏هاى خود مقصر قلمداد کند، به توانمندى‏ها و قدرت‏هاى نهفته خود توجه کند، نوسازى معنوى او شروع مى‏شود. به همین جهت آن لحظه‏اى که یک جوان به این نتیجه مى‏رسد که با وجود نابسامانى‏هاى فرهنگى در جامعه و شرایط غیر مساوى اجتماعى براى رشد افراد، اراده او برتر از همه این عوامل سعادت و کمال است، نقطه عطف حیات معنوى او تکوین مى‏یابد. 
    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
    و اندر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند
    چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى
    آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند
    ایستادگى در جزیره مجنون در زیر یک میلیون و دویست هزار گلوله توپ و خمپاره و پایدارى و فداکارى و قطعه قطعه شدن در سه راهى شهادت طلاییه، در زیر یک میلیون گلوله دشمن و رقص خون و عشق در محضر معبود و رفیق اعلا، مصداق این آیه منور الهى است
    ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى کنتم توعدون؛ آنان که گفتند پروردگار ما الله است و سپس (مردانه) پایدارى نمودند، ملائکه رحمت بر آنان نازل مى‏شوند (در حالى که وعده مى‏دهند به آنها) که نهراسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما بهشتى که وعده داده مى‏شدید.
    یکى از سرداران سپاه پاسداران در حسینیه حضرت ابوالفضل طلاییه، در جمع دانشجویان راهیان نور گفت:
    برادران تفحص، چند شهید پیدا کرده بودند که یکى از آنها بوى عطر خاصى مى‏داد. به جمعیت حاضر گفتم: یک نفر بیاید و این استخوان‏هاى خرد شده را بو بکند. یک دانشجوى مشهدى آمد و شهید را بویید و بعد غش کرد؛ سپس یک جوان اهل کرج آمد و جمجمه شهید را بویید؛ سپس با تعجب گفت: آیا به این عطر و گلاب زده‏اید؟ گفتیم: نه برادر، بقیه اعضاى این شهید مظلوم نیز موجوداست و... . این جوان شروع کرد به گریه و گفت: من آمدم شما را مسخره کنم؛ اما مى‏بینم این بدن 12 سال زیر خاک بوده، اما بوى عطرش این فضا را پر کرده، ولى من 24 سال از خداوند عمر گرفتم و هنوز بوى شک و تردید مى‏دهم. 
    امروز سفر به سرزمین خاطره‏ها و حماسه‏ها، موجب عزم و تصمیم جدید در زندگى مى‏شود و جوانان ما را از بى هدف زیستن بر حذر مى‏دارد و دریچه‏اى جدید به سوى خدا و معراج و تعالى به رویشان مى‏گشاید. 
    امام راحل مى‏گوید:
    «قدم اول در سلوک، یقظه (بیدارى) است» و پس از آن عزم و اراده بر حرکت به سوى محبوب. و بهترین تأثیر مناطق جنگى همین است که حالت بیدارى و شرمندگى در جوانان و زائران ایجاد نموده است. بیشتر مطالبى که بر روى کفن شهیدان و یا تابوت کاروان شهدا نوشته شده است، این جمله است:
    «شهدا شرمنده‏ایم».  



    مشتاق المهدی ::: دوشنبه 86/11/8::: ساعت 11:14 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    <      1   2      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 49
    بازدید دیروز: 5
    کل بازدید :401521

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    زمستان 1386 - حسین جان  (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
    مشتاق المهدی
    این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    زمستان 1386 - حسین جان  (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<