سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غایت خرد، اعتراف به نادانی است . [امام علی علیه السلام]
مشتاق المهدی - حسین جان (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  •  

    رسولِ تُرک

     

    آزاد شده امام حسین علیه السلام

     

     

    سلام بر دوستان عزیز و کلیه محبین اهلبیت(صلوات الله علیهم اجمعین)

    مطالبی که تقدیم می گردد بخشهایی از زندگی و حکایات بجا مانده از عاشق و شیدای اهلبیت (علیهم السلام) حاج رسول دادخواه تبریزی (مشهور به رسول ترک) است که از کتاب گرانسنگ   :::رسول ترک آزاد شده امام حسین (علیه السلام):::   نقل میگردد. التماس دعا.

                نویسنده کتاب آقای محمد حسن سیف اللهی است که توسط انتشارات مسجد مقدس جمکران متشر شده است.

                                                                        ==================

    مقدمه:

    هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

    ثـــبت اســــت بر جریــده عالــم دوام او
    نوشته ای که پیش رو دارید سر گذشت و ماجرای مردی عاشق و شیدا است.مردی که بسیاری از حالتهای شوریدگی هایش همچنان در حافظه و سینه بسیاری از بازاریها و  مردمان قدیم و پا به سن گذاشته تهران باقی و زنده است. مردی که یاد و خاطره اش هنوز از سر زبانهای بسیاری از اهالی محله های اطراف بازار تهران نیفتاده است. در این سال که سال 1379 هجری شمسی است و این نوشتار برای اولین بار به چاپ می رسد هنوز مردها و زن های زیادی را می توان پیدا کرد که همچنان صورت و چهره مردی را در یاد و در ذهن دارند که در روز عاشورا فقط مشاهده حالت و قیافه اوهر بیننده ای را منقلب و محزون و گریان می کرد.

    آن مرد عاشقی بود که بر حسب ظاهر تمرینِ عشق نکرده بود. او عارفی بود که سیر و سلوک نکرده بود. او واصلی بود که ریاضت نکشیده بود. شاید برای بعضی ها باور کردنی نباشد اما او توبه کننده ای بود که به یکباره عاشقی دلسوخته شده بود. او به یکباره عبدی متّقی و پرهیزگار و انسانی مهذب ونمونه و مثالزدنی شده بود، او به یکباره از همه نفسانیات و لذتهای پوچ و بی ثمره دنیا دل بریده و خداپرستی واقعی شده بود و براستی که او یکشبه ره صد ساله پیموده بودو آزاد شده امام حسین (علیه السلام) بود. او نظر شده جگر گوشه زهرای مرضیه (سلام الله علیها) بود. او کشش و جذبه ولایت به جانش افتاده بود....

    ادامه مطلب را در پست پایین با عنوان «ماجرای توبه رسول ترک - قسمت اول»  بخوانید... 



    مشتاق المهدی ::: پنج شنبه 86/10/13::: ساعت 12:14 صبح

     ماجرای توبه رسول - قسمت اول:

    باز هم ماه محرم از راه رسیده بود و تمام محله های تهران همانند محله های همه شهرها و روستاهای شیعه نشین جنب و جوشی خاص پیدا کرده بود.مرد و زن وکوچک و بزرگ و دارا و نادار علاوه بر اینکه خودشان مشکی بر تن کرده بودند در و دیوارهای خانه ها و محله هایشان را نیز با پارچه هایی به رنگ لباس هایشان ، سیاه پوش کرده بودند.

    در آن سال در یکی از این شبهای دهه اول محرم مردی با اُبهت و قوی هیکل به سوی یکی از هیئتهای اطراف بازار تهران در حرکت بود. آن مرد نامش رسول بود و چون اهل تبریز بود تهرانی ها به او رسول ترک می گفتند. رسول ترک آن شب نیز به سوی هیئت و جلسه روضه ای می رفت که مسئولین و بعضی از شرکت کننده های در آن هیئت از آنکه رسول ترک به هیئت و جلسه آنها می آمد بسیار ناراحت و ناخشنود بودند.ادامه مطلب...

    مشتاق المهدی ::: پنج شنبه 86/10/13::: ساعت 12:12 صبح

    ادامه مطلب  ماجرای توبه رسول ترک - قسمت دوم

               .... مسئول هیئت بعد از معذرت خواهی و دلجوییهای فراوان از رسول خواست تا او حتما در شبهای آینده در جلسه های آنها شرکت کند و تمام اتفاقات و حرفهای شب گذشته را فراموش کند.مسئول هیئت نمی خواست بیش از این توضیحی بدهد و دلیل و علت این تغییر و نظر و رفتارش را بیان بنماید. زمانی که مسئول هیئت می خواست خداحافظی کند و برود رسول مانع از رفتنش شد. رسول می دانست که مسئول هیئت بدون علت و بیخودی عقیده اش تغییر پیدا نکرده است. او پافشاری و اصرار داشت که علت این تغییر را بداند.

    مشاهده یک خواب رویای عجیب باعث شده بود تا مسئول هیئت از اینکه در شب گذشته رسول را از جلسه امام حسین (ع) بیرون کرده است به شدت پشیمان و نادم بشود. اما او گمان می کرد نباید همه خوابش را برای رسول تعریف کند.ادامه مطلب...

    مشتاق المهدی ::: پنج شنبه 86/10/13::: ساعت 12:8 صبح

                           «اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین»
                     عید سعید غدیر خم بر همه شیعیان مولا علی (علیه السلام) مبارک باد.



    مشتاق المهدی ::: شنبه 86/10/8::: ساعت 9:48 عصر

    بعد از خطبه غدیر

    با پایان یافتن خطابه غدیر مردم سوی پیامبر اکرم (ص) وعلی بن ابیطالب (ع) هجوم آوردند تا با ایشان بیعت نمایند .
    با دستور پیامبر اکرم (ص) دو خیمه برپا شد در یکی خود آن حضرت ودر دیگری علی بن ابیطالب (ع) نشسته و سه روز در آنجا اقامت نمودند و مردم دسته دسته آمدند و با پیامبر اکرم (ص) تجدید پیمان و با علی (ع) به عنوان امیرالمومنین بیعت کردند و تبریک گفتند . زنها با دست گذاشتن در ظرف آبی که حضرت علی (ع) دست مبارکش را در آن زده بود مراسم بیعت را انجام دادند .
    در این مراسم پیامبر خدا (ص) عمامه خود را که «سحاب» نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین(ع) قرار دادند .
    جبرائیل (ع)نازل شد
    و گفت : به خدا قسم روزی مانند امروز ندیدم. چقدرکار پسر عمویش را محکم نمود! برای او پیمانی بست که جز کافر به خدا و رسولش کسی برهم نمی زند وای بر کسی که پیمان او را بشکند .
     در لحظات پایانی غدیر شخصی بنام حارث بن نعمان فهری نزد پیامبر (ص) آمد وگفت:خداوندا اگر آنچه محمد (ص) می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست .
    ناگهان سنگی از آسمان فرود آمد و بر سرش خورد واز پشتش خارج شد و آن شخص را هلاک کرد! و  آیه شریفه :

    سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ

    در این مورد نازل شده است .



    مشتاق المهدی ::: شنبه 86/10/8::: ساعت 9:47 عصر

    پیامک به مناسبت عید غدیر خم (اس ام اس)
    تمام لذت عمرم همین است 
    که مولایم امیرالمؤمنین است 
    عید غدیر خم مبارک
    ................
    محمد با علی روز اخوت
    ولایت را گره زد بر نبوت
    محمد را علی آیینه داراست 
    نخستین جلوه اش در ذوالفقار است
    ................
    هر که ره کج کرد از راه علی 
    از همه  اعمال او برخاست دود
    هر که در دل ، مهر و حب او نداشت
    هست بر فردوس ، ممنوع الورود
    ................
    وای اگر یک دم فراموشم کنی
    از بیان صدق خاموشم کنی
    ما قلمهاییم دردست ولی
    کز لب ما میچکد ذکر علی
    ................
    از ذکر علی مدد گرفتیم 
    آن چیز که می‌شود گرفتیم
    در بوته‌ی آزمایش عشق
    از نمره ی بیست صد گرفتیم


    مشتاق المهدی ::: جمعه 86/10/7::: ساعت 9:36 عصر

    پیامک به مناسبت عید غدیر خم (اس ام اس)
    تمام لذت عمرم همین است 
    که مولایم امیرالمؤمنین است 
    عید غدیر خم مبارک
    ................
    محمد با علی روز اخوت
    ولایت را گره زد بر نبوت
    محمد را علی آیینه داراست 
    نخستین جلوه اش در ذوالفقار است
    ................
    هر که ره کج کرد از راه علی 
    از همه  اعمال او برخاست دود
    هر که در دل ، مهر و حب او نداشت
    هست بر فردوس ، ممنوع الورود
    ................
    وای اگر یک دم فراموشم کنی
    از بیان صدق خاموشم کنی
    ما قلمهاییم دردست ولی
    کز لب ما میچکد ذکر علی
    ................
    از ذکر علی مدد گرفتیم 
    آن چیز که می‌شود گرفتیم
    در بوته‌ی آزمایش عشق
    از نمره ی بیست صد گرفتیم


    مشتاق المهدی ::: جمعه 86/10/7::: ساعت 9:36 عصر

    بعد از خطبه غدیر

    با پایان یافتن خطابه غدیر مردم سوی پیامبر اکرم (ص) وعلی بن ابیطالب (ع) هجوم آوردند تا با ایشان بیعت نمایند .
    با دستور پیامبر اکرم (ص) دو خیمه برپا شد در یکی خود آن حضرت ودر دیگری علی بن ابیطالب (ع) نشسته و سه روز در آنجا اقامت نمودند و مردم دسته دسته آمدند و با پیامبر اکرم (ص) تجدید پیمان و با علی (ع) به عنوان امیرالمومنین بیعت کردند و تبریک گفتند . زنها با دست گذاشتن در ظرف آبی که حضرت علی (ع) دست مبارکش را در آن زده بود مراسم بیعت را انجام دادند .
    در این مراسم پیامبر خدا (ص) عمامه خود را که «سحاب» نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین(ع) قرار دادند .
    جبرائیل (ع)نازل شد
    و گفت : به خدا قسم روزی مانند امروز ندیدم. چقدرکار پسر عمویش را محکم نمود! برای او پیمانی بست که جز کافر به خدا و رسولش کسی برهم نمی زند وای بر کسی که پیمان او را بشکند .
     در لحظات پایانی غدیر شخصی بنام حارث بن نعمان فهری نزد پیامبر (ص) آمد وگفت:خداوندا اگر آنچه محمد (ص) می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست .
    ناگهان سنگی از آسمان فرود آمد و بر سرش خورد واز پشتش خارج شد و آن شخص را هلاک کرد! و  آیه شریفه :

    سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ

    در این مورد نازل شده است .



    مشتاق المهدی ::: جمعه 86/10/7::: ساعت 9:33 عصر

    پیامک به مناسبت عید غدیر خم (اس ام اس)
    تمام لذت عمرم همین است 
    که مولایم امیرالمؤمنین است 
    عید غدیر خم مبارک
    ................
    محمد با علی روز اخوت
    ولایت را گره زد بر نبوت
    محمد را علی آیینه داراست 
    نخستین جلوه اش در ذوالفقار است
    ................
    هر که ره کج کرد از راه علی 
    از همه  اعمال او برخاست دود
    هر که در دل ، مهر و حب او نداشت
    هست بر فردوس ، ممنوع الورود
    ................
    وای اگر یک دم فراموشم کنی
    از بیان صدق خاموشم کنی
    ما قلمهاییم دردست ولی
    کز لب ما میچکد ذکر علی
    ................
    از ذکر علی مدد گرفتیم 
    آن چیز که می‌شود گرفتیم
    در بوته‌ی آزمایش عشق
    از نمره ی بیست صد گرفتیم


    مشتاق المهدی ::: پنج شنبه 86/10/6::: ساعت 10:15 عصر

    بعد از خطبه غدیر

    با پایان یافتن خطابه غدیر مردم سوی پیامبر اکرم (ص) وعلی بن ابیطالب (ع) هجوم آوردند تا با ایشان بیعت نمایند .
    با دستور پیامبر اکرم (ص) دو خیمه برپا شد در یکی خود آن حضرت ودر دیگری علی بن ابیطالب (ع) نشسته و سه روز در آنجا اقامت نمودند و مردم دسته دسته آمدند و با پیامبر اکرم (ص) تجدید پیمان و با علی (ع) به عنوان امیرالمومنین بیعت کردند و تبریک گفتند .
    زنها با دست گذاشتن در ظرف آبی که حضرت علی (ع) دست مبارکش را در آن زده بود مراسم بیعت را انجام دادند .

    در این مراسم پیامبر خدا (ص) عمامه خود را که «سحاب» نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین(ع) قرار دادند .
    جبرائیل (ع)نازل شد
    و گفت : به خدا قسم روزی مانند امروز ندیدم. چقدرکار پسر عمویش را محکم نمود! برای او پیمانی بست که جز کافر به خدا و رسولش کسی برهم نمی زند وای بر کسی که پیمان او را بشکند .

     در لحظات پایانی غدیر شخصی بنام حارث بن نعمان فهری نزد پیامبر (ص) آمد وگفت:خداوندا اگر آنچه محمد (ص) می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست .
    ناگهان سنگی از آسمان فرود آمد و بر سرش خورد واز پشتش خارج شد و آن شخص را هلاک کرد! و  آیه شریفه :

    سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ

    در این مورد نازل شده است .

     



    مشتاق المهدی ::: پنج شنبه 86/10/6::: ساعت 8:23 عصر

    <   <<   6   7   8   9   10      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 34
    بازدید دیروز: 58
    کل بازدید :397082

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    مشتاق المهدی - حسین جان  (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
    مشتاق المهدی
    این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    مشتاق المهدی - حسین جان  (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<