سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس حکمت، همراهی حقّ است و فرمانبردن از حقدار . [امام علی علیه السلام]
اهلبیت عصمت و طهارت - حسین جان (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • چهل روز گذشت...

    چهل روز گذشت ولی « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا »
    ای حسین
    همیشه در دلهای ما جا داری
    آتش عشقت شعله ای هم در دل کوچک ما دارد... که آتش می زند بر هستی ما... حسین حرارت عشق در تو در قلبهای ما به ما آرامش می دهد. در اربعین تو به یادت می نشینیم.
    حسین تو راه تکامل را به ما یاد دادی و صراط مستقیم را رهنمون شدی.
    حسین ما را تربیت الهی کن. ما حیرانیم و می خواهیم تحت لوای تو به رشد و تکامل و تربیت الهی برسیم.
    اربعین حسینی را به همه هواداران کویش و همه عشاق سوخته اش تسلیت عرض می نمایم.
    از خدا می خواهیم که به حق حسین(علیه السلام) ما را اصلاح کند که اصلاح نفس موهبتی است عظیم. در سایه تربیت نفس است که گرمی اشک ریختن بر حسین را هم در صورت ظاهر خود و هم در باطن خود می توانیم حس کنیم.
    این مصیبت جانسوز را به حضرت بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء تسلیت عرض می کنم. آقا تسلیت ما را پذیرا باشید.

    یا سید الشهدا(ع)

    در ادامه مطلبی در مورد شعر عنایتی سروده شده بمناسبت واقعه عاشورای حسینی توسط استاد مجاهدی (پروانه) از دوستان شیخ جعفر آقای

    مجتهدی همراه با داستان آن تقدیم می دارم: (تقاضا دارم تا آخر بخوانید و با دقت هم مطالعه فرمایید این چهل بیتی را.)
    التمااااااااااااااااااااااااااااااااس دعا.

     

    داستان و شعر عاشورایی

    عنوان: عرض ارادت شما را پذیرفته‌اند!

    جناب مجاهدی می فرمودند :
    سال هاست این توفیق را دارم که در روز تاسوعا و یا عاشورا به سبک عمان سامانی مرثیه سرایی کنم و ارادت دیر پای خود را نسبت به سالار شهیدان و سایر شهدای کربلا ابراز دارم. تاسوعای آن سال نیز پس از شرکت در مراسم عزاداری و مراجعت به خانه، مرثیه منظومی را در قالب مثنوی تقدیم مولی الکونین، ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) کردم و ساعت‌ها با قرائت همان مرثیه در خلوت خود به عزاداری سرگرم شدم.

    چند روزی که گذشت یکی از دوستان صمیمی به دیدن من آمد و گفت:       ادامه مطلب...

    مشتاق المهدی ::: یکشنبه 86/12/12::: ساعت 8:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    بشنوید... بسوزید...  نوحه  " تنهاترین چشم گریان "

    مداح : حاج محمود کریمی

      کلیک کنید: دانلود این نوحه سوزناک باصدای حاج محمود کریمی

          دلخون تر از ابر و طوفان/ غمگین تر از باد و باران/ مانده به راه برادر/ تنهاترین چشم گریان 

          من زینبم ، زینبم من ...
          یادم نرفته نباید/ دل از من و نیزه ها برد/ افتاد در پیش طفلت/ سنگی که کنج لبت خورد 

          آه ای سفرکرده بازآ / بازآ و بنگر دوباره/ این مرگ تدریجی من/ جان دادن بی شماره 

          یادم نرفته که عباس/ در اضطرابم نیامد/ من ماندم و ناقه غم/ اما رکابم نیامد

     دانلود این نوحه سوزناک باصدای حاج محمود کریمی

    منبع



    مشتاق المهدی ::: دوشنبه 86/12/6::: ساعت 8:25 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    الإمام الصادق(ع):

    و الذی نَفسِی بِیَدِه، إنّ فی الأرضِ فی أطرافِها مُؤمنینَ، ما قَدرُ الدُنیا کُلُّها عِندَهم تَعدِلُ جَناحَ بَعوضَةٍ، و لَو أنّ الدُنیا بجَمیعِ ما فِیها و عَلیها ذَهبةٌ حَمراءُ على عُنُقِ أحَدِهم ثمّ سَقَطَ مِن عُنقة ما شَعَر بها أیَّ شی ءٍ کانَ على عُنُقِه، و لا أیَّ شَی ءٍ سَقَطَ مِنه لِهَوانِها عَلیهم. فهُمُ الحَفِیُّ (الخَفِیُّ خ ل) عَیشُهم، المَنتقِلَةُ دِیارُهُم مِن أرضٍ إلى أرضٍ، لخمیصةُ بُطونُهم مِن الصیامِ، الذَبِلَةُ شِفاهُهُم من التَسبِیحِ، العمشُ (21) العیونِ مِن البُکاءِ، الصُفْرُ الوُجوهِ من السَهرِ، فذلک سِیماهُم مَثَلاً ضَرَبَه اللَّهُ مَثَلاً فی الإنجیلِ لَهم و فی التَوراةِ و الفُرقانِ و الزَبورِ و الصُحُفِ الاُولى ، وصَفَهم فقال: (سِیماهُم فِی وُجُوهِهِم مِنْ أثَرِ السُجُودِ ذلِک مَثَلُهُم فی التّوراةِ وَ مَثَلُهُم فی الإنْجِیلِ) (22) عنى بذلکَ صُفرةَ وُجوهِهم مِن سَهَرِ اللیلِ، هُمُ البَرَرةُ بالإخوانِ فی حالِ الیُسرِ و العُسْرِ، المُؤثِرونَ على أنفُسِهم فی حالِ العُسْرِ. کذلِکَ وَصَفَهمُ اللَّهُ فقالَ: (وَ یُؤثِرُونَ عَلى أنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) (23) فازُوا واللَّهِ و أفلَحُوا، إن رَأوا مُؤمِناً أکرمُوه، و إنْ رَأوا مُنافِقاً هَجَرُوه، إذا جَنَّهُمُ اللیلُ اتّخذوا أرضَ اللَّهِ فِراشاً و التُرابَ وِساداً و استَقبَلُوا بجِباهِهِمُ الأرضَ، یتَضرَّعُونَ إلى رَبِّهم فی فَکاکِ رِقابِهم مِن النارِ، فإذا أصبَحوا اختَلَطُوا بِالناسِ، لَم یُشَر إلیهم بالأصابعِ، تَنَکّبُوا الطُرقَ و اتّخذُوا الماءَ طِیباً و طَهُورَاً، أنفُسُهم مَتعوبَةً، و أبدانُهم مَکدُورَة (24) ، و الناسُ مِنهم فی الراحَةِ، فهُم عِندَ الناسِ شِرارُ الخَلْقِ و عِندَ اللَّهِ خِیارُ الخَلقِ، إنْ حَدَّثُوا لَم یُصَدّقُوا و إنْ خَطَبُوا لَم یُزوَّجُوا و إنْ شَهِدُوا لَم یُعرَفُوا و إنْ غابُوا لَم یُفقَدُوا، قُلوبُهم خائفةٌ وَجِلَةٌ مِن اللَّهِ، ألسِنَتُهم مَسجُونةٌ، و صُدُورُهُم وِعاءٌ لِسِرِّ اللَّهِ (سِرِّ اللَّهِ - خ ل) إنْ وَجَدُوا لَه أهلاً نَبَذوه إلیهِ نَبذاً (25) و إنْ لَم یَجِدُوا لَه أهلاً ألقَوا على ألسِنَتِهِم أقفالاً غَیَّبُوا مَفاتیحها، و جَعَلوا على أفواهِهِم أوکِیةً (26) ، صُلبٌ صِلابٌ أصلبُ من الجِبالِ، لا یُنحَتُ مِنهم شَی ءٌ، خُزّانُ العِلمِ و مَعدِنُ الحِلمِ و الحِکمِ، و تباع النبیّینَ و الصِدِّیقینَ و الشُهداءِ و الصالِحینَ. أکیاسٌ یَحسَبُهم المُنافِقُ خُرْساً و عُمْیاً و بُلهاً، و ما بالقَومِ مِن خَرَسٍ و لا عَمىً و لا بَلَه، إنّهم لأکیاسٌ فُصَحاءُ حُلَماءُ حُکَماءُ أتقیاءُ بَرَرةٌ صَفوةُ اللَّهِ، أسکَنَتْهُمُ الخَشیةُ للَّهِ، و أعیَتْهُم (27) ألسِنَتهُم خَوفاً مِنَ اللَّهِ و کِتماناً لِسِرِّه، فوا شَوقاهُ إلى مُجالَسَتِهم و مُحادَثَتِهم، یا کَرباهُ لِفَقدِهم، و یا کشفَ کَرباهُ لِمُجالَسَتِهم، اطلُبوهُم فإنْ وجَدتُموهَم و اقتَبَسْتُم من نورِهم اهتَدَیتُم و فُزتهم (فُزتُم - خ ل) بِهم فی الدُنیا و الآخِرةِ، هُم أعزُّ فی الناسِ من الکِبریتِ الأحمرِ. حِلیتُهم طُولُ السُکوتِ بکِتمانِ السِرّ و الصلاةِ و الزکاةِ و الحَجِّ و الصَومِ و المُواساةِ للإخوانِ فی حالِ الیُسرِ و العُسرِ، فذلکَ حِلیَتُهم و مَحَبَّتهُم، یا طُوبى لَهم و حُسنُ مآبٍ هُمُ ورّاث الفردَوسِ خالدِینَ فیها. (28)

     

    امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

    سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست، که در گوشه و کنار زمین مؤمنانى زندگى مى کنند که همه دنیا در نظرشان معادل بال پشه اى نیست، و اگر دنیا با تمام چیزهایى که در آن است همچون طلاى سرخى بر گردن یکى از آنان آویخته شود، سپس از گردنش بر زمین بیفتد، براى او اهمیتى ندارد که چه چیزى از گردنش به زمین افتاد، چرا که دنیا در نظرشان پست و بى مقدار است. زندگیشان کم خرج و ساده است (و بدین جهت) خانه به دوش اند، شکمهایشان به خاطر روزه دارى به کمرشان چسبیده، لبهایشان از ذکر و تسبیح خداوند خشکیده، چشمانشان به خاطر گریه و زارى بسیار (به درگاه خداوند) کم سو شده و چهره هایشان از شب زنده دارى رنجور و زرد گشته است. و این صفات سیماى آنان است که خداوند در انجیل و تورات و قرآن و زبور و صحف اُولى به ایشان مثل زده است، آنان را چنین وصف نموده است: (علامت آنان بر اثر سجود در چهره هایشان است. این مثل ایشان است در تورات و انجیل) که مراد از آن رنگ و روى زرد آنان است که بر اثر شب زنده دارى پدید آمده است، آنان کسانى اند که در حال خوشى و گرفتارى به برادران (دینى)شان نیکى مى کنند. کسانى که در حال گرفتارى نیز ایثار مى کنند، خداوند آنان را اینچنین وصف نموده است: (هر چند در خودشان احتیاجى (مبرم) باشد، دیگران را بر خود مقدم مى دارند. و هر کس از خسّت نفسِ خود مصون ماند، همانان رستگارانند) به خدا سوگند که آنان پیروز و رستگارند، اگر مؤمنى را ببینند، گرامیش مى دارند و اگر منافقى را ببینند ترکش مى کنند، وقتى شب آنان را فرا گیرد زمین را بستر و خاک را بالش خود قرار مى دهند و پهلوهاى خود را بر خاک مى نهند، در آن تاریکى براى آزادى و رهایى از آتش، به درگاه پروردگارشان تضرع و زارى مى کنندو صبحگاهان بین مردم مى روند در حالى که انگشت نماى خلق نیستند. (از تواضع و فروتنى) از کناره راه مى گذرند (نه مغرورانه از وسط راه)، خود را با آب معطر و مطهر مى کنند، خویش را به زحمت مى اندازند (و بدین جهت) بدنهایشان لاغر و رنجور است ولى مردم از آنان در امان و راحت بسر مى برند، مردم آنان را بدترین انسانها مى پندارند در حالى که نزد خداوند بهترین مردمان هستند، اگر جایى سخن بگویند از آنان قبول نمى کنند و اگر به خواستگارى بروند، به ایشان همسر نمى دهند، اگر در جایى حاضر شوند، شناخته نمى شوند و اگر در جایى نباشند، نبودشان احساس نمى شود، قلبهایشان از عظمت خداوند ترسان و هراسان است، زبانهایشان در دهان زندانى و سینه هایشان صندوقچه اسرار الهى است، اگر کسى را بیابند که صلاحیت داشته باشد، سرّ خدا را براى او بیان مى کنند و اگر براى گفتن اسرار، کسى را نیابند بر زبانهایشان قفلهایى زده و کلیدهاى آن را پنهان ساخته و دهانشان را مُهر و موم مى کنند، سخت و محکم اند، استوارتر از کوه ها، چیزى در آنان اثر نمى گذارد، گنجینه هاى علم و معدن بردبارى و حکمت اند، پیروان پیامبران و راستگویان و شهدا و صالحان هستند. زیرکانى هستند که منافقان آنان را گنگ و کور و ابله مى پندارند، در حالى که ایشان گنگ و کور و ابله نیستند بلکه زیرکانى سخندان، بردبار، حکیم، پرهیزگار، نیکوکار و خالص براى خدا هستند. ترس از خداى آرامشان مى کند و زبانهایشان از ترس خدا و نگهدارى اسرار خسته است. آه، چقدر به همنشینى و گفتگوى با آنان شوق و اشتیاق دارم و چه سخت است نبودشان و چه شادى بخش است همنشینى شان، آنان را بجویید، و به دنبال چنین کسانى باشید و اگر آنان را یافتید و از نور معرفتشان استفاده کردید، در دنیا و آخرت هدایت و پیروز مى شوید، آنان از کیمیا در پیش مردم عزیزترند، زینت آنان «سکوت طولانى در نگهدارى اسرار است و نماز گزاردن و زکات دادن و حج رفتن و روزه گرفتن و برابر دانستن خود با برادران دینى در راحتى و سختى» است. اینها صفات پسندیده و محبت ایشان است، اى خوشا زندگیشان و فرجامى خوش برایشان، آنان وارثان فردوس اند و در آنجا جاویدان اند.

    =============================================

    21 . العمش فی العین: ضعف الرؤیة مع سیلان دمعها فی أکثر أوقاتها (مجمع البحرین: 4/ 143).

    22 . سوره فتح: آیه 29.

    23 . سوره حشر: آیه 9.

    24 . الکدر : خلاف الصحو (مجمع البحرین: 3/ 471).

    25 . النبذ: الطرح (مجمع البحرین 3/ 188 ).

    26 . الوکاء : خیط یشد به السرّه و الکیس و القربة و نحوها (مجمع البحرین: 1/ 453).

    27 . العَیّ: التحیّر فی الکلام (مجمع البحرین: 1/ 311).

    28 . اُصول الستة عشر: 6.

    نقل از کتاب سیمای خوشبختی در احادیث معصومین (علیهم السلام) - حمید رسائی - صفحه 128 الی 132



    مشتاق المهدی ::: دوشنبه 86/12/6::: ساعت 12:21 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    بمناسبت اربعین حسینی

    "باز باران باترانه
    می خورد بر بام خانه"

    یادم آید کربلا را دشت پر شور ونوا را
    گردش یک ظهر غمگین گرم و خونین
    لرزش طفلا ن نالان زیر تیغ و نیزه ها را
    باز باران با صدای گریه های کودکانه
    از فراز گونه های زرد وعطشان با گهرهای فراوان
    می چکد از چشم طفلان پریشان
    پشت نخلستان نشسته
    رود پر پیچ وخمی در حسرت لبهای ساقی
    چشم در چشمان هم آرام وسنگین
    می چکد آهسته از چشمان سقا برلب این رود پیچان باز باران
    باز باران با ترانه آید از چشمان مردی خسته جان
    هیهات بر لب از عطش در تاب و در تب
    نرم نرمک می چکد این قطر ه ها روی لب شش ماهه طفلی رو به پایان
    مرد محزون دست پر خون
    می فشاند از گلوی نازک شش ماهه بر لب های خشک آسمان
    باچشم گریان باز باران
    باز باران قطره قطره
    می چکد از چوب محمل خاکهای چادر زینب به آرامی شود گل
    می رود این کاروان منزل به منزل
    می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران
    آری آری باز سنگ و باز باران
    آری آری تا نگیرد شعله ها دردل زبانه
    تانگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
    تانبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی
    بر فراز خیمه
    برگونه ها
    بر مشک ساقی
    کاش می بارید باران ....



    مشتاق المهدی ::: پنج شنبه 86/12/2::: ساعت 1:42 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    متن کامل دعای رَضیتُ بِاللّهِ رَبّا...

    دعایى براى ثابت نگه داشتن ایمان   
    محمد بن سلیمان دیلمى گوید پرسیدم از حضرت صادق علیه السلام و عرض کردم : فدایت شوم شیعیان شما گویند ایمان بر دو قسم است مستقر و مستودع . مرا چیزى بیاموز که چون بگویم ایمانم کامل و غیر قابل زوال گردد. فرمودند: بعد از هر نماز واجب این طور بگو:
    رَضیتُ بِاللّهِ رَبّا وَبِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وآلِهِ نَبِیّا وَبِالاِسْلامِ دینا وَبِالْقُرآنِ کِتابا وَبِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَبِعَلِی وَلِیّا وَاِماما وَبِالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَعَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسى بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِىِّ بْنِ مُوسى وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَالْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةً اَللّهُمَّ اِنّى رَضیتُ بِهِمْ اَئِمَّةً فَارْضَنى لَهُمْ اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ           

    منبع دعا: کتابهای گنجهای معنوی

     

    در پایان اگر نظر نداشتید یک صلوات توی قسمت کامنت بگذارید...! با تشکر... یا علی

    در پایان اگر نظر نداشتید یک صلوات توی قسمت کامنت بگذارید...! با تشکر... یا علی

    در پایان اگر نظر نداشتید یک صلوات توی قسمت کامنت بگذارید...! با تشکر... یا علی



    مشتاق المهدی ::: چهارشنبه 86/12/1::: ساعت 10:34 عصر
    نظرات دیگران: نظر

                      امام رضای غریب از زبان خود آن حضرت            

    این پست اختصاص دارد به  قسمتی از قصیدة دعبل را که در مرو برای حضرت امام رضا(علیه السلام) خوانده است. قصیده بسیار مفصل است و صاحب کشف الغمه همة آن را ضبط نموده است چند بیتی از آن را اینجا می آوریم. دعبل خدمت حضرت رسید و اشعارش را خواند تا بدین جا رسید:
    افاطم لوخلت الحسین مجدلا                             وقدمات عطشانا بشط فرات
    ای فاطمه کاش با حسینت در کربلا بودی، که در کنار نهر فرات تشنه جان داد.
    تا اینکه رسید به قبر موسی بن جعفر در بغداد و چنین گفت:
    وقبر ببغداد لنفس زکیة                                تضمنها الرحمن فی الغرفات
    ای فاطمه گریه کن، برای قبری که در بغداد است. قبر نفس پاکی که انوار رحمانی آن را فرا گرفته است.
    حضرت رضا فرمود: «دعبل منهم شعری می گویم، همین جا آن را درج کن.»
    وقبر بطوس یا لها من مصیبة                         الحت علی الاحشاء بالزفرات
    الی الحشر حتی یبعث الله قائما                      یفرج عنا الغم والکربات
    فاطمه گریه کن، برای قبری که به طوس است دل او را غصّه ها پاره پاره کرده است. این غصّه ها ادامه دارد تا روز قیامت؛ نه بلکه، تا قیام آل محمد که همة غمها و غصّه های اهل بیت را می زداید. دعبل می گوید: یابن رسول الله ما در طوس از شما اهل بیت قبری سراغ نداریم.
    حضرت فرمود: آن قبر من است، زمانی نخواهد گذشت که من در طوس مدفون می شوم. هر که مرا زیارت کند در بهشت با من است و از این جهان آمرزیده خواهد رفت. دعبل ادامه می دهد:
    خروج امام لامحالة واقع                             یقوم علی اسم الله والبرکات
    یمیز فینا کل حق وباطل                           ویجزی علی النعماء والنقمات
    قیام پیشوا ـ امام ـ قطعاً واقع می شود با نام خدا و با فیض و برکات خدا می آید. حق و باطل با وجود او در میان مردم ظاهر می شود و خوبان و بدان به جزای کردارشان خواهند رسید.
    چون به اینجا رسید، حضرت رضا بلند شد و برای احترام دست روی سر نهاد و سر فرود آورد، گریه کرد و فرمود: دعبل این امام را می شناسی؟ دعبل گفت: می دانم که امامی از شما قیام می کند و به دست او پرچم اسلام روی زمین افراشته می شود و عدات اسلامی سرتاسر جهان را می گیرد. فرمود: دعبل، امام بعد از من، محمد پسر من است و بعد از او پسرش علی است و بعد از او پسرش حسن است و بعد از حسن پسر او حجت، قائم آل محمدمنتظر مطاع است. منتظر است در غیبت، مطاع است وقت ظهور. او است که جهان را از عدات انباشته می کند پس از آنکه از ظلم انبوه بود. سپس حضرت صد دینار و یک لباس به دعبل عنایت کردند.



    مشتاق المهدی ::: سه شنبه 86/11/30::: ساعت 1:24 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    حاج اسماعیل دولابی:

    هر وقت غصه دار شدید برای خودتان و برای همه ی مومنین و مومنات از زنده ها و

     مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند امد استغفار کنید. غصه دار که می شوید گویا بدنتان چین

     می خورد و استغفار که می کنید این چینها باز می شود.

    =====

    -هر روز هفتاد بار استغفار را ترک مکن. عموما عصر و دم غروب شیعیان را غم می گیرد

     و با استغفار برطرف می شود. با این استغفار دل پاک می شود و شیطان به دل راه ندارد.

    غفاریت خدا یعنی اینکه هیچ گناهی برای خلقش قائل نیست و به گناه خلقش توجهی ندارد.

     کسی که بعضی را ببخشد و بعضی را نبخشد غفار نیست. پس تنها باور خودت شرط است.

    البته وقتی که این را باور کردی به خود می گویی: در دیزی باز است ولی حیای گربه کجا

    رفته است؟ آن وقت ادب می کنی و از گناه پرهیز می کنی.

    =========

    - این که فرموده اند روزی هفتاد بار استغفار کن، تکرار برای باور است. یعنی آنقدر تکرار

    کن تا باور کنی که خدا تو را بخشیده است.

    - استغفار عامه مردم برای گناه دوست است. گناه دوست گناه خود آدم است.

    مومنین وقتی توبه می کنند از گناه دوستشان توبه می کنند . گناه دوست که آمرزیده شد دل

    خود آدم پاک می شود.

    =============

    برای گناهان دوستانتان روزی هفتاد بار استغفار کنید و الاٌ راهتان مسدود خواهد بود. وقتی

     استغفار کنی دورت خلوت می شود،آن گاه علی (ع) در کنارت می نشیند.

     استغفار یکی از دو امان الهی است.

    ==========

    دو رکعت نماز بخوان و به خداوند عرض کن خدایا هر کس به من بدی کرده را بخشیدم،

    تو هم مرا ببخش.

    آن وقت ببین خدا با تو چه کار می کند.

    =======

    خوشحال کردن شخص محزون، چه با بذل مال، چه با حرف و سخن و چه با نشستن

    پهلوی او، کفاره گناهان است

     

    منبع: مصباح الهدی



    مشتاق المهدی ::: شنبه 86/11/27::: ساعت 4:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    ملائکه الهی و عزادران امام حسین علیه السلام
    یکی از آقایان محترم و مورد وثوق از قول آیت الله بهاءالدینی(ره) می گفت:
    « سالی در ایام محرم تبریز بودم. دسته عزاداری می آمد و عزاداران به شدت خود را می زدند و بی حال می شدند. آقا فرمود:
    « ما می دیدیم هر یک از عزاداران که بی حال می شد دو ملک زیر بازوی او را می گرفت و او را کمک می کرد»

     مقام امام حسین علیه السلام
         از سخنان آیت الله بهاءالدینی:
    « این است که مقام زائر قبر حسین علیه السلام از مقام زائر خانه خدا بالاتر است. شاید میلیاردها نفر برای زیارت خانه خدا بروند و در آنها یک حسین بن علی نباشد.
    زائر حسین علیه السلام باید چنین مقامی داشته باشد که مقامش حتی از زائر حج بیشتر است. این گزافه نیست، روی حسابهای دقیق است. باید اجابت دعا زیر قبّه او و امامت در ذریه اش باشد. اینها تبلیغات نیست. بروید ببینید کسانی را که از تربت حسین علیه السلام شفا دیده اند.
    گرچه اطبا می گویند: خاک برای انسان مضر است، ولی خاک قبر حضرت ابا عبدالله علیه السلام که مجاور مدفن حضرت است روی هر جراحتی که ریخته اند، التیام پیدا کرده است. شاید این خصوصیت مربوط به حضرت ابا عبدالله علیه السلام است. مال پیامبر خدا هم نیست، وصفی که حضرت داشته است مختص خود او بوده است.
    و این در عوض از قتلی است که خدا برای او قرار داد. ائمه مبین کتاب خدایند و مجری آنند و کتاب به تنهایی ضامن جلوگیری از حوادث نیست. و امام حسین علیه السلام برای اجرای قوانین اسلام سرمایه گذاری کرد. لذا به مختصاتی نائل آمد. »
    منبع:
    کتاب نردبان آسمان



    مشتاق المهدی ::: جمعه 86/11/26::: ساعت 8:10 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    حدیث اولی الباب از امام جعفر صادق (علیه السلام)

    هر آینه صاحبان خردهای ناب(اولی الباب) کسانی هستند که :

    به تفکر پرداختند تا آنکه محبت خدا را از آن به ارث بردند،

    هر آینه هنگامی که قلب محبت الهی را به ارث برد و بدان روشنایی یابد لطف به سرعت به آن روی می آورد؛

    پس هنگامی که در مقام لطف منزل گرفت از اهل فایده ها می گردد؛

    پس هنگامی که از اهل فواید شد به حکمت سخن می گوید، در نتیجه صاحب تیز فهمی و فطانت می گردد؛

    پس هنگامی که در مقام فطانت منزل گرفت در قدرت عمل می نماید؛

    پس هنگامی که در قدرت عمل نمود مراتب و طبقات هفت گانه را می شناسد؛

    پس هنگامی که در این مقام منزل گرفت فکرش(ذکرش) به لطف و حکمت و بیان دگرگون می شود؛

    پس هنگامی که در این مقام منزل گرفت شهوت و محبت اش را در آفریدگارش قرار می دهد؛

    پس هنگامی که این کار را کرد در مقام بزرگ منزل می گیرد، در نتیجه پروردگارش را در قلب بالعیان مشاهده می کند؛

    و حکمت را به طریقی جز آنچه حکما به ارث برده اند به ارث می برد؛

    و علم را به طریقی جز آنچه عالمان به ارث برده اند به ارث می برد؛

    و صدق را به طریقی جز آنچه صدیقان به ارث برده اند به ارث می برد؛

    هر آینه حکما حکمت را از راه سکوت اختیار کردن به ارث برده اند؛

    و هر آینه عالمان علم را از راه طلب و تحصیل به ارث برده اند؛

    و هر آینه صدیقان صدق را از راه خشوع و عبادت طولانی به ارث برده اند؛

    پس هر کس این روشها را درپیش گیرد یا به سفلی و پستی می گراید و یا به بلندی و رفعت دست می یابد؛ و اکثرا به پستی می گرایند و به بلندی دست نمی یابند؛

    زیرا حق خداوند را مراعات نمی کنندو به آنچه بدان امر کرده است عمل نمی نمایند؛

    و این صفت کسی است که خداوند را بدان گونه که سزاوار است نمی شناسدو آن چنان که شایسته است دوست نمی دارد؛

    بنابراین نمازها و روزه ها و روایتها و علمهای آنانتو را نفریبد که ((همانا آنان خرانی گریزنده اند.  پ.ن.1))

    ===========================================================

    پ.ن.1: اشاره به آیه «حمر مستنفرة»  ( ترس و فرار الاغ وحشى از شیرها:  کأنهم حمر مستنفرة * فرّت من قسورة. سوره مدثر‌(74)‌50‌و‌51 )

    منبع : کتاب مصباح الهدی - بیانات حاج محمد اسماعیل دولابی



    مشتاق المهدی ::: چهارشنبه 86/11/17::: ساعت 11:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    خوان تنعم الهی

    این جملات چقدر .... عالیست؟

    «من به همه دنیا و اهل آسمان و زمین بدهکارم .
    چرا که
    همه ی آنها دست به دست هم دادند تا من به وجود آمدم
    و ارزاق مادی و معنوی را برای من تهیه کردند ،
    پس به آنها مدیون هستم.» (1)

    من هم می گویم : 
                               ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند     ** ** *** ** ** *** * ** **** *****
          فکرش را بکنید ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند..... این همه ابزار و امکانات و شب و روز و زمستان و تابستان و گیاه و جاندار و بی جان درکارند تا امورات تو بگذرد و در خدمت تو هستند تا روزگار بگذرانی.

         اگر سوار اتوبوس یا تاکسی می شوی بجای غر زدن فکر کن یک راننده این ماشین را آماده کرده و باد لاستیک ها را تنظیم کرده و شب و روز این وسیله نقلیه را رسیدگی می کند و تعمیر و نگهداری می کند برای اینکه تو و دیگران را سوار کند پس آیا همه و همه در حال خدمت به تو نیستند؟  فکرش را بکن واقعاً هستند و چنین است.

         شاید بگویی خوب هزینه اش را می گیرند و پولش را می دهیم ولی در قبال این همه و این همه خدمتی که دریافت می کنیم آیا می توانیم هزینه بدهیم و قیمتش را بپردازیم؟ حقیقتاً  نمی توانیم و نخواهیم توانست.

         این هوایی که تنفس می کنیم و در فضای باز و حتی در اتاق دربسته هم به ما می رسد و به ما خدمت می کند و ما را بهره می رساند آیا ریالی بابتش می پردازیم! پس اگر چشم خود را خوب باز کنیم همه بر خوان تنعم الهی جمع شده ایم و عمری است بر سر خوان او مهمان اوییم و نمی دانیم. غافل از صاحب این خوان نعمتیم و او هم به رویمان نمی آورد. یا کریم

          اگر کمی فکر کنیم به نعمتهایی که خدا به ما داده و در عطایای الهی به خودمان بیندیشیم مست خداوند بخشنده و مهربان می شویم و بجای گله گذاری و ناشکری به شکر نعمت و از آن بالاتر تشکر از نعمت دهنده اصلی و آن خداوندی می شویم که غرق در نعمات اوییم.

         روی این موضوع خیلی فکر کنید. برای یک تکه نان چه دستها که در کار نبوده و چه خدمات که عرضه نشده و چه افراد و دستگاهها و تکنولوژی ها  که دخیل نبوده اند تا لقمه ای شود برای بنده ای از بندگان خداوند تعالی.

    « و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها »    خود کریمش می فرماید اگر بخواهید نعماتش را بشمرید در عدد و شماره نمی آید....

    «من به همه دنیا و اهل آسمان و زمین بدهکارم .
    چرا که
     همه ی آنها دست به دست هم دادند تا من به وجود آمدم
    و ارزاق مادی و معنوی را برای من تهیه کردند ،
    پس به آنها مدیون هستم و من از اداء حق آنها عاجزم و غیر از خدا هم هیچکس نمی تواند اداء حق کند
    من از اداء حق آنها عاجزم و غیر از خدا هم هیچ کس نمی تواند اداء حق کند.
    اتفاقا شما و دیگران هم همین طور هستید .
    همه ما نسبت به ادای دین و حق مفلس هستیم
    " المفلس فی امان الله " : شخص مفلس در امان خدا است.
    اگر به این حقیقت اعتراف کردیم خدا خودش حق آنها را ادا می کند.» (2)
    پس ما لازم نیست که ادای حق کنیم، ما فقط به این حقایق اعتراف کنیم  و شکر گذار باشیم.   انشاءالله
    -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  -  - 

    پ ن 1: عارف بزرگ حاج محمد اسماعیل دولابی - مصباح الهدی صفحه 270
    پ ن 2: همان



    مشتاق المهدی ::: چهارشنبه 86/11/17::: ساعت 10:4 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 81
    بازدید دیروز: 5
    کل بازدید :401553

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    اهلبیت عصمت و طهارت - حسین جان  (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
    مشتاق المهدی
    این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    اهلبیت عصمت و طهارت - حسین جان  (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<